غم عشق
به سمت چپ وراست منحرف نشويد بلكه راه ومقصد خود را بريك سنت وروش روشن به سوي دوستي ما قرار دهيد.(قال الامام المهدي عليه السلام) خواهی که جهان در کف اقبال توباشد /آغاز کسی باش که پایان توباشد

   23215439936371693090.gif (500×282)

giphy.gif (500×372)
برچسب‌ها:
babol107.gif (511×72)
سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:عاشقانه, :: 16:16 :: نويسنده : علی فریوریگانه

   به عشق تو...

شَــه شَــه عشقه منو تو،  اشک را از یاد برد.

عشق تو آمد،  مرا تا قله ی فریاد برد.

نفسم برید و تو نفس شدی برای من

همه احساس مرا برای قلبت،  باد برد.

عكس چشمان تو معنای فردای منه

خنده ی زیبای تو مرحم دردای منه

مینویسم شب به شب،  به عشق با تو بودنم


 

 

چه سخت است...

تشبیح کردن 

عشق

 بر روی شانه های فراموشی

 

 

و دل سپردن به قبرستان جدایی

 

 

وقتی میدانی که

 

پنج شنبه ای نیست تا رهگذری بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند...

babol107.gif (511×72)
سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:عاشقانه, :: 15:19 :: نويسنده : علی فریوریگانه

  


_..-♥*°*♥-..رفیق نیمه راه من _..-♥*°*♥-..

 

 

دلم پره خیلی پر...

 

دیگر طاقت تنهایی و ایجا ماندن را ندارم.

 

می خواهم با بال هایم و پروازکنم.

 

مثل فرشته ها.

 

می خواهم بروم پیش ماه.

 

ماه هم تنهاست من هم تنهام

 

دو تایی با هم کنارمیاییم

 

ولی نمی توانم

 

بالم هایم شکسته

 

تنهایی اون ها رو  و شکسته.

 

تنهایی و درد و دل هایم باسایه ام.

 

فقط اوست که مرا می بیند و درکم می کند..

 

.ولی می روم .دیر یا زود می روم و

 

 

رها می شوم.

 

تنهایی مرا وادار به این کار می کند...

 

می روم تا با رفتنم جای کسانی رو که روی

 

 

زمین گرفتم بهشون برگردونم... 

 

 

 

 

 

 babol107.gif (511×72)

 

سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:عاشقي, :: 15:17 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

 

 

 

فرمود: هركس بر بالين قبر مؤ منى حضور يابد و رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه

سوره مباركه(إنّا أنزلناه) را بخواند از شدايد و سختيهاى صحراى محشر در امان قرار مى گيرد.

---

فرمود: هركس ركوع نمازش را به طور كامل و صحيح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.

---

فرمود: فرارسيدن مرگ انسان ها، به جهت معصيت و گناه ، بيشتر است تا مرگ طبيعى و عادى ، همچنين حيات

و زندگى لذّت بخش به وسيله نيكى و إ حسان به ديگران بيشتر و بهتر است از عمر بى نتيجه .

------

فرمود: سرزنش كردن ديگران بدون علّت و دليل سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت ، در حالى كه رضايت آنان نيز

كسب نخواهد كرد.

---

فرمود: شرايط پذيرش توبه چهار چيز است : پشيمانى قلبى ، استغفار با زبان ، جبران كردن گناه نسبت به همان

گناه حقّاللّه و يا حقّالنّاس -، تصميم جدّى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود.

 

 

صلوات واسه شادی دل امام رضا علیه السلام

 

 

 


عکس/ سر یک شهید در دستان همسرش

خلاصه بگویم ماجرا از آنجا شروع شد 

که در شب آرزوها 
من او را آرزو کردم و 
او 
عشقش را …

 

babol107.gif (511×72) 

 

سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:شهادت, :: 15:14 :: نويسنده : علی فریوریگانه


 

ابن شهر آشوب روایت کرده که مردی در زمان رسول خدا (ص) گناهی کرد و از بیم پنهان شد تا گاهی که حسنین را یافت تنها، پس ایشان را برگرفت و بر دوش خود سوار کرد و به حضرت رسول صلی الله علیه و آله آورد و عرض کرد........

 

 

 ابن شهر آشوب روایت کرده که مردی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله گناهی کرد و از بیم پنهان شد تا گاهی که حسنین را یافت تنها، پس ایشان را برگرفت و بر دوش خود سوار کرد و به حضرت رسول صلی الله علیه و آله  رو آورد و عرض کرد یا رسول الله اِنّی مُسْتَجیرٌ بِالله وَ بِهما یعنی پناه آورده‌ ام به خدا و این دو فرزندان تو از آن گناه که کرده‌ام، رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان بخندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود بر او که آزادی و حسنین را فرمود که شفاعت شما را قبول کردم در حق او پس این آیه نازل شد وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ الآیه.

و نیز ابن شهر آشوب از سلمان فارسی روایت کرده که حضرت حسین علیه السلام بر ران رسول خدای صلی الله علیه و آله جای داشت پیغمبر او را  می‌بوسید و می‌فرمود تو سید پسر سید و پدر ساداتی و امام پسر امام و پدر امامانی و حجت پسر حجت و پدر حجتهای خدائی از صلب تو نه امام پدید آیند و نهم ایشان قائم آل محمد علیهم السلام است. و شیخ طوسی به سند صحیح روایت کرده است که حضرت امام حسین علیه السلام  دیر به سخن آمد روزی حضرت رسول صلی الله علیه و آله آن حضرت را به مسجد برد و در پهلوی خویش بازداشت و تکبیر نماز گفت امام حسین علیه السلام خواست موافقت نماید درست نگفت حضرت از برای او بار دیگر تکبیر گفت و او نتوانست باز حضرت مکرر کرد تا آنکه در مرتبة هفتم درست گفت به این سبب هفت تکبیر در افتتاح نماز سنت شد.

                                                             *********************************

و ابن شهر آشوب روایت کرده است که روزی جبرئیل به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمد به صورت دحیة کلبی و نزد آن حضرت نشسه بود که ناگاه حسنین علیهماالسلام داخل شدند و چون جبرئیل را گمان دحیه می‌کردند به نزدیک او آمدند و از او هدیه می‌طلبیدند، جبرئیل دستی به سوی آسمان بلند کرد سیبی و بهی و اناری برای ایشان فرود آورد و به ایشان داد. چون آن میوه‌ها را دیدند شاد گردیدند و نزدیک حضرت رسول صلی الله علیه و آله بردند حضرت از ایشان گرفت و بوئید و به ایشان رد کرد. و فرمود که به نزد پدر و مادر خویش ببرید و اگر اول به نزد پدر خود ببردی بهتر است. پس آنچه آن حضرت فرموده بود به عمل آوردند و به نزد پدر و مادر خویش ماندند تا رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد ایشان رفت و همگی از آن میوه‌ها تناول کردند و هرچه می‌خوردند به حال اول برمی‌گشت و چیزی از آن کم نمی‌شد و آن میوه‌ها به حال خود بود تا گاهی که حضرت رسول «ص» از دنیا رفت و باز آنها نزد اهلبیت بود و تغییری در آنها بهم نرسید تا آنکه حضرت فاطمه علیهاالسلام رحلت فرمود پس انار برطرف شد و چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شهید شد به برطرف شد و سیب ماند آن سیب را حضرت امام حسن علیه السلام داشت تا آنکه به زهر شهید شد و آسیبی به آن سیب نرسید، بعد از آن نزد امام حسین علیه السلام بود.

                                           *****************************
 
حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرمود وقتی که پدرم در صحرای کربلا محصور اهل جور و جفا بود آن سیب را در دست داشت و هرگاه که تشنگی بر او غالب می‌شد آنرا می‌بوئید تا تشنگی آن حضرت تخفیف می‌یافت چون تشنگی بسیار بر آن حضرت غالب شد و دست از حیوه خود برداشت دندان بر آن سیب فرو برد چون شهید شد هر چند آن سیب را طلب کردند نیافتند، پس آن حضرت فرمود که من بوی آن سیب را از مرقد مطهر پدرم می‌شنوم گاهی که به زیارت او می‌روم و هر که شیعیان مخلص ما در وقت سحر به زیارت آن مرقد معطر برود بوی سیب را از آن ضریح منور می‌شنود.

و از امالی مفید نیشابوری مرویست که حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: برهنه مانده بود حضرت امام حسن و امام حسین علیهاالسلام و نزدیک عید بود پس حسنین علیهاالسلام به مادر خویش فاطمه علیهاالسلام گفتند ای مادر کودکان مدینه به جهت عید خود را آرایش و زینت کرده‌اند پس چرا تو ما را به لباس آرایش نمی‌کنی و حال آنکه ما برهنه‌ایم چنانکه می‌بینی حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود ای نور دیدگان من همانا جامه‌های شما نزد خیاط است هرگاه دوخت و آوَرد، آرایش می کنم شما را به آن روز عید و می‌خواست به این سخن خوشدل کند ایشان را، پس شب عید شد دیگر باره اعاده کردند کلام پیش را، گفتند امشب شب عید است پس چه شد جامه‌های ما؟ حضرت فاطمه گریست از حال ترحّم بر حال کودکان و فرمود ای نور دیدگان خوشدل باشید هرگاه خیاط آورد جامه‌ها را زینت می‌کنم شما را به آن انشاءالله، پس چون پاسی از شب گذشت ناگاه کوبید در خانه را کوبنده‌ای فاطمه علیهاالسلام فرمود کیست؟ صدائی بلند شد که، ای دختر پیغمبر خدا بگشا در را که من خیاط می‌باشم جامه‌های حسنین (ع) را آورده‌ام، حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود چون در را گشودم مردی دیدم با هیبت تمام و بوی خوش پس دستار بسته‌ای به من داد و برفت. پس فاطمه علیهاالسلام به خانه آمد گشود آن دستار را دید در وی بود دو پیراهن و دو ذراعه و دو زیر جامه و دو رداء و دو عامه و دو کفش، حضرت فاطمه علیهاالسلام بسی شاد و مسرور شد، پس حسنین علیهاالسلام را بیدار کرد و جامه‌ها را به ایشان پوشانید پس چون روز عید شد پیغمبر صلی الله علیه و آله بر ایشان وارد شد و حسنین را برداشت و به سوی مادرشان برد، فرمود ای فاطمه آن خیاطی که جامه‌ها را آورد شناختی؟ عرضه داشت نه به خدا سوگند نشناختم او را و نمی‌دانستم که من جامه نزد خیاط داشته باشم خدا و رسول داناترند به این مطلب فرمود ای فاطمه آن خیاط نبود بلکه او رضوان خازن جنت بوده و جامه‌ها از حلل بهشت بوده، خبر داد مرا جبرئیل از نزد پروردگار جهانیان.

                                             *****************************
  این خطای دید نیست...!!!

اون چشمای توه
که وقتی حرم امام  رو میبینه
ناخودآگاه...
خیس میشه و تار میبینه...!!!
 
یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:مذهبي كربلا, :: 16:19 :: نويسنده : علی فریوریگانه

۳ - ۰۹:3e753a2212c145c8bd7054d1c59f31df.jpg

کتاب مستطاب «مفاتیح الحیات» نوشتۀ عالم بزرگوار آیت الله جوادی آملی کلیدهایی از زندگی متعالی را معرفی می کند که راه های کسب رزق حلال نیز از آن جمله است.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، کلیدهای زندگی برگزیده‌ای است از کتاب مستطاب «مفاتیح الحیات» نوشتۀ عالم بزرگوار آیت الله جوادی آملی که بخشی از آن پیشکش کاربران می شود.

امام حسن (س) می فرماید: قوی ترین عامل جذب روزی مداومت بر طهارت (وضو) است.
(بحارالانوار، ج73، ص318-319)

یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:مذهبي, :: 16:14 :: نويسنده : علی فریوریگانه

ان انتشار خب

کاروان اسیران کربلا، پس از واقعه عاشورا در امتداد رود فرات از سرزمین‌های مختلفی رد شدند تا اینکه به منطقه "حلب" رسیدند و سر مبارک امام حسین(ع) را مدتی در آن موضع قرار دادند، سنگی که میهمان رأس حسین بن علی (ع)بود، امروز به سنگ کبود معروف شده است.

 در "مشهد النقطه" شهر حلب که محل زیارت عاشقان اهل‌بیت است، سنگی است که سر مبارک امام‌حسین(ع) روی آن قرار داده شده و قطره خونی روی آن ریخته شد.
 
سنگ کبود امام حسین
 
 
روایت شده است که پس از اتمام جنگ "طَف" در کربلا، کاروان ابن‌زیاد به همراه اسرای واقعه "طف" به سمت شام حرکت کرد و در امتداد رود فرات از سرزمین‌های مختلفی رد شدند تا اینکه به منطقه "حلب" رسیدند و سر مبارک امام حسین(ع) را در آن موضع قرار دادند و مدتی را آنجا توقف کردند.
 
 
اهل شام که تا قبل از حکمرانی معاویه، تحت حکومت روم بودند، نه تنها شناخت درستی از اسلام نداشتند، بلکه با پیامبر و خاندان ایشان و بزرگان اسلام نیز آشنا نبودند. آنها طبق معمول برای پیروزی سپاهشان جشن گرفته و برای تماشای اسیران و غنایم تجمع کرده بودند، اما با مشاهده وقار و متانت کاروان کربلا و شنیدن سخنرانی افشاگرانه خواهر و فرزند امام (ع) به سرعت منقلب شده و به ناسزاگویی و ملامت یزید و عمالش پرداختند.
 
یکی از بزرگان مسیحی خطاب به درباریان یزید گفت: آنسوی دریا و صحرا، زیارتگاهی است که در آن سم الاغی نگهداری می شود. آن سم، برای ما عزیز است چون منسوب به الاغی است که عیسی بر آن نشسته. شما چگونه مردمی هستید که با فرزند پیامبر خویش چنین می کنید؟
 
آن راهب، با پرداخت مبلغ چشمگیری، سر امام (ع) را به امانت گرفت و عزاداری کرد.
 
اهل شام نیز در شهر حلب، با گرایش به فرزندان علی (ع) و ابراز انزجار از بنی امیه، سنگی را که راس الحسین (ع) را پذیرا بود گرامی داشتند.

نظرات کاربران

 

یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:مذهبي, :: 15:57 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

سکوت، یعنی گفتن در نگفتن،

 

 یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف،

 

یعنی تمرین برگشتن به دوران جنینی

 

و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض.


.
سکوت در مکالمه تلفنی، یعنی تردید یا مزاحمت، یا شرم.


.
هر 
سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست،

 

بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هاست

.
.
موسیقی، یعنی
 سکوت بعلاوه سکوت های شکسته شده ی موزون.


.
سکوتِ آرام کتابخانه،

 

 یعنی رعد و غرش نهفته ی تمامِ حرف های فشرده ی عالم، در پیش از این.


.
سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.


.
سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.

 


ناز کردم نازمو بکشی 

 

نه اینکه بری پیش اون یکی دراز بکشی 

یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:عاشقي , :: 10:28 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 نتیجه اش زیباست وقتی این دو را پیوند می زنیم؛


اینکه فرمودند: زکات زیبایی، پاکدامنی ست

و اینکه پرداخت زکات دارائیت را افزون می کند

حالا آنان که زیبایی بیشتر می خواهند، بسم الله

 


  ما زن را به عفت، به عصمت،به حجاب،به عدم اختلاط وآمیزش بی حدو مرز میان زن ومرد،به حفظ کرامت انسانی،به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه _برای آن که چشم او لذت نبرد_دعوت می کنیم. این بد است؟این کرامت زن مسلمان است.این کرامت زن است.آن هایی که زن راتشویق می کنند که خود را بهگونه ای آرایش دهدکه مردان کوچه و بازار به او نگاه کنندوغرایز شهوانی خودشان را ارضاءکنند،باید از خودشان دفاع کنندکه چرا زن را تا این حدپایین می آورند وتنذلیل می کنند؟!

آن ها باید جواب بدهند.فرهنگ ما، فرهنگی است که انسان های والا واندیشمندغرب هم آن را می پسندندو رفتارشان همین طور است. در آن جا هم خانم های عفیف و سنگین ومتین وزن هایی که برای خودشان ارزشی قائلند،حاضر نیستند خودشان  را برای ارضای غرایز شهوانی بیگانگان و هرزه چشم ها وسیله ای قرار دهند.فرهنگ منحط غربی، ازاین قبیل زیاد دارد. امام خامنه اي 

 یک روز یک دختر باحجاب میره دانشگاه

یکی بهش میگه تازگی ها دیوونه ها خودشون رو جلد می کنند
اونم در جواب میگه مگه آدم عاقل رو ی پیکان 48 چادر می اندازه!


 

به افتخار دخترایی که خودشون رو جلد میکنند صلوات

 

 

 

 

هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن

 

چون آرایش ندارن و صورتشون بی آرایش زیباست...


دخترایی که وقتی یه پسر پولدار میبینن دلشون نمی لرزه

 

چون دلشون دله نه ژله...


هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسرا کف نمیکنن

 

چون اینا دخترن نه دلستر...


عشق براشون مقدسه ...اگه بهش دچار بشن همه کار برای عشقشون انجام میدن


سلامتی همشون...ya-emam-reza-6.jpg (267×300)

 

یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:فرهنگي, :: 10:7 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

 

در گذشته هاي دور هنگامي كه افراد براي سفر كردند باز مي شدند به دليل نبودن اسباب مناسب سفر مانند هواپيما و يا ماشين مطمئناً خطراتي آن ها را تهديد مي كرده است ، يكي از اصلي ترين خطرات دزدهاي غافل بوده اند كه شبانه به كاروان ها حمله كرده و تمام اموال آنان را به سرقت مي بردند، يكي از حكايت هاي قديمي پيرمردي را نقل مي كند كه وقتي به همراه دوستان و خويشان خود به سفر مي رفت به جاي اينكه مانند هم سفران خود تا صبح بيدار بماند و از اموالش مراقبت نمايد به عبادت و سپس خواب مي پرداخت و هنگامي كه از وي مي پرسيدند چرا از اموالتان محافظت نمي كني، مي گفته است كه من اموالم از راه حلال به دست آمده و خمس آن ها را پرداخت كرده ام ، بنابراين مطمئنم دزد آن ها را نخواهد برد.

يك شب هم سفران وي براي اينكه او را اذيت نماينده تمامي وسايلش را به جايي ديگر در بيابان برده و بر روي آن با خار و خاشاك پوشاندند و هنگامي كه به اموال خود برگشتند تا از آن ها مراقبت نمايند دزدان به آن ها حمله كرده و حسابي كتكشان زدند و تمام اموال آن ها را به سرقت بردند، هنگامي كه پيرمرد صبح از خواب بيدار شد ديد تمامي افراد دست و پا شكسته و سرهاي آن ها خوني است ، از آن ها پرسيد چه اتفاقي افتاده و در جواب هم سفران هشت به وي گفتم كه ديشب تمام اموال ما را دزد برد، پيرمرد گفت مطمئناً اموال من را دزد نبرده است ، در آن هنگام آن ها جريان مخفي كردن وسايل وي را برايش تعريف كردند.

 

یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:حكايت, :: 9:24 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

میدانم ؛
دیگر برای من نیستی !
اما ….

دلی که با تو باشد این حرفها را نمیفهمد..

                                بدان در برابرت ناتوانند!  

اگر روزی خیانت دیدی،

بدان قیمتت بالاست!

اگر روزی ترکت کردند،

بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

               

 

 

شنبه 10 خرداد 1393برچسب:تهديد, :: 16:13 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

کـــــــــــــم کـــــــــــــــــــم بزرگ میشوی.............


ولی دردها و غصــــــــــــــــــــه هایت زودتر از خودت قد میکشند 

 


غافــــــــــل ازانکه لبخــــــــــندهایت را  در البـــــــــــوم کودکـــــــــــی ات جا می گذاری!!!!!

 

شنبه 10 خرداد 1393برچسب:فقط خدا,,,,,,,,,,, :: 16:9 :: نويسنده : علی فریوریگانه

سخت است بغض داشته باشی
 

و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دوسش داری !

 

 

توروآسون مینویسم

زیربارون مینویسم



قلمو دیگه نمیخام

توروباجون مینویسم



تورو قرمزمینویسم

تو {پرانتز} مینویسم



جلوی اسمه قشنگت

" بی تو هرگز "  مینویسم



توروساکت مینویسم

متـفــاوت مینـویـسـم



ماه و پاییز و ستاره

سره راهت مینویسم

♥♥♥

 

 

 

شنبه 10 خرداد 1393برچسب:عاشقانه, :: 16:8 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 









 
شنبه 10 خرداد 1393برچسب:آموزنده, :: 16:6 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 ییییییییییییییییییییین بلند بگید

یا ارحم الراحمین

ای خدای مهربانم

تو را قسم

به پاکی این نزولات آسمانیت

عاشقان را به هم برسان

و از امروز تا ابد

برایمان

عشق و پاکی

خوشبختی و مهرورزی

سلامت و سعادت

و

زندگیه عاشقانه ای رقم بزن


آمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین


 آیا میدانستید که....


آیا میدانستید که 
خون یک عضو مایع بدن انسان است ؟

آیا میدانستید که همه انسان ها در زمان تولد کوررنگی دارند ؟

آیا میدانستید که ریه های ما بیش از 15000 لیتر هوا را هر روز تنفس می کند. سطح ریه ها تقریباً هم اندازه یک زمین تنیس است ؟

آیا میدانستید که غذا حتی اگر روی سرتان ایستاده باشید به معده شما خواهد رسید ؟

آیا میدانستید که پوست بزرگ ترین عضو بدن است ؟

آیا میدانستید که بدن یک انسان بزرگسال از 100 تریلیون سلول تشکیل شده است ؟

آیا میدانستید که تعداد باکتری های موجود در بدن انسان بیشتر از تعداد سلول های بدن است. در بدن انسان حدود 75 تا 100 تریلیون سلول وجود دارد ؟

آیا میدانستید که مغز انسان از قویترین کامپیوترها پیچیده تر است و بیش از 100 میلیارد سلول عصبی دارد ؟

آیا میدانستید که مویرگ ها آنقدر کوچک هستند که گلبول های قرمز خون فقط به صورت تکی می توانند ازآنها عبور کنند؟

آیا میدانستید که قرنیه چشم، بیرونی ترین لایه چشم، تنها بافت زنده بدن انسان بدون رگ خونی است که مواد مغذی را از اشک و زلالیه می گیرد ؟

آیا میدانستید که هر سلول در بدن انسان 6 تا 8 فوت dna دارد ؟

آیا میدانستید که تحقیقات و مطالعات نشان داده است که گناه و جرم سیستم ایمنی بدن را با پایین آوردن سطح ایمونوگلوبولین تخریب می کند ؟

آیا میدانستید که طول کلی دستگاه گردش خون تا 60،000 مایل کشیده می شود. این یعنی دوبرابر مسافت دور زمین ؟

آیا میدانستید که در یک اینج مربع از پوست، 4 یارد فیبر عصبی، 600 حسگر درد، 1300 سلول عصبی، 9000 پایانه عصبی، 36 حسگر گرما، 75 حسگر فشار، 100 غدد عرق، 3 میلیون سلول و 3 یارد رگ خونی وجود دارد ؟

آیا میدانستید که به استثنای سلول های مغزی بدن، 50،000،000 از سلول های بدن شما حین خواندن همین جمله مرده و با سلول های دیگر جایگزین می شوند ؟

آیا میدانستید که قلب شما حدود 100،000 مرتبه در روز و حدود 40،000،000 مرتبه در سال می تپد ؟

آیا میدانستید که در یک ساعت قلب آنقدر قوی کار می کند که انرژی لازم برای بالا بردن حدود یک تن وزن به طول یک یارد از زمین را تامین کند ؟

آیا میدانستید که کبد معمولاً کارخانه شیمیایی بدن نامیده میشود. دانشمندان حدود 500 عملکرد کبد را کشف کرده اند؟

آیا میدانستید که دستگاه عصبی مرکزی یا 43 جفت عصب به همه قسمت های بدن متصل است. 12 جفت به مغز متصل هستند، 31 جفت به نخاع. حدود 45 مایل عصب در کل بدن در حرکت است ؟

آیا میدانستید که پیام ها به شکل تکانه های الکتریکی در عصب ها حرکت می کنند. آنها با سرعت 248 مایل در ساعت در حرکت هستند ؟

آیا میدانستید که دستگاه عصبی مرکزی، دستگاه اصلی همه عملکردهای بدن است و رابطه متقابل نوروفیزیولوژیک با طب فشاری مریدین و چاکرا (مراکز انرژی احساسی) سیستم های عملکرد فعال در بدن دارد. نیمدررفتگی نخاع، جمجمه و اندام ها، در جریان اطلاعات انرژی تکانه عصبی و طب فشاری مریدین تداخل ایجاد می کند ؟

آیا میدانستید که آئورت، بزرگترین سرخرگ بدن، تقریباً به قطر شلنگ باغ است. از طرف دیگر، مویرگ ها آنقدر کوچک هستند که 10 مویرگ در کنار هم به اندازه قطر یک مو می باشد ؟

آیا میدانستید که بدن انسان حدود 6/5 لیتر خون دارد. این 6/5 لیتر خون هر سه دقیقه یکبار سه مرتبه در کل بدن گردش می کند. در یک روز، خون بدن حدود 19،000 کیلومتر حرکت می کند ؟

آیا میدانستید که شنوایی ما آنقدر حساس است که می تواند صدها هزار صدای مختلف را شناسایی کند ؟

آیا میدانستید که حس لامسه بدن از هر ابزار پیچیده ساخت دست انسان ظریف تر و دقیق تر است ؟

آیا میدانستید که 100 میلیارد گلبول قرمز در هر روز و حدود دو میلیون گلبول قرمز در هر ثانیه در بدن تولید می شود ؟

آیا میدانستید که وقتی چیزی را لمس می کنیم، پیامی با سرعت 124 مایل در ساعت به مغز فرستاده می شود ؟

آیا میدانستید که بدن انسان بیش از 600 عضله دارد ؟

آیا میدانستید که وقتی لبخند می زنیم، حداقل 30 عضله در بدن تکان می خورد ؟

آیا میدانستید که 70 درصد از بدن ما را آب تشکیل داده است ؟

آیا میدانستید که بدن ما در روز یک لیتر بزاق تولید می کند ؟

آیا میدانستید که بینی دستگاه تهویه شخصی ماست: هوای سرد را گرم کرده و هوای گرم را خنک می کند و آلودگی ها را تصفیه می کند ؟

آیا میدانستید که در بدن ما مس، روی، کبالت، کلسیم، منگنز، فسفات، نیکل و سیلیکون وجود دارد ؟

آیا میدانستید که اگر 8 سال و 7 ماه و 6 روز فریاد بکشید، انرژی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه تولید می کنید ؟

آیا میدانستید که طی ماه اول زندگی، تعداد ارتباطات و سیناپس ها از 50 تریلیون به یک کادریلیون افزایش می یابد. اگر بدن یک نوزاد با سرعت بالا رشد کند، وزن او از 5/8 پوند در زمان تولد به 170 پوند در یک ماهگی افزایش می یابد ؟

آیا میدانستید که عمر متوسط یک جوانه چشایی 10 روز است ؟

آیا میدانستید که بدن ما برای ساختن 900 مداد، کربن کافی دارد ؟

آیا میدانستید که ناخن انسان یکی از محکم ترین مواد است. حاوی کراتین است که در شاخ کرگدن نیز یافت می شود و بعد از مرگ نابود نمی شود ؟

آیا میدانستید که جنین در رحم مادر کاملاً لخت نیست. درواقع، تا آخر پنج ماهگی کل بدن آنها در پوششی نازک از موی تیره پوشیده می شود که موقع تولد ناپدید می شود ؟

آیا میدانستید که انسان هر چهار ثانیه یکبار یک پلک می زند. دلیل آن این است که مژه ها مثل برف پاک کن هایی هستند که از وارد شدن غبار و دوده ها به چشم جلوگیری می کند ؟

آیا میدانستید که جنین طی 8-6 هفته اول بارداری فاقد جنسیت است. وقتی بدن تصمیم می گیرد جنین دختر یا پسر شود است که جنسیت آن مشخص می شود ؟

آیا میدانستید که انگشت شست یکی از مهمترین عناصر بدن است زیرا اسکلت بدن را متعادل کرده و به دارنده آن این امکان را می دهد که به جلو حرکت کند و اگر نبود موقع راه رفتن زمین می خوردیم ؟

آیا میدانستید که اگر دو سوم کبد انسان با جراحی برداشته شود، در چهار هفته اول دوباره به سایز اولیه خود شکل می گیرد ؟

آیا میدانستید که بطور متوسط در روز 23،000 بار نفس می کشیم. که این مقدار تا پایان عمر 600 میلیون بار خواهد بود ؟

آیا میدانستید که ریختن 100 تار مو در روز از سر طبیعی است ؟

آیا میدانستید که مقدار باکتری موجود در دهان بیشتر از مجموع جمعیت امریکا و کانادا است ؟
آیا میدانستید که انسان می تواند حدود 40 روز بدون غذا زندگی کند اما فقط 7 روز بدون آب، 8-6 دقیقه بدون هوا و لحظه ای بدون نیروی حیات طاقت می آورد ؟

آیا میدانستید که بیش از نیمی از استخوان های بدن انسان در دست ها و پاها هستند ؟

آیا میدانستید که قلب 3 میلیارد مرتبه در عمر متوسط انسان می تپد ؟

آیا میدانستید که نوزاد تازه متولدشده 350 استخوان دارد اما این تعداد برای یک بزرگسال 206 عدد است ؟



برچسب ها : ,,,,, 

 

 

شنبه 10 خرداد 1393برچسب:آمين, :: 16:5 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

ﻣﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ


ﻭﻟﯽ …


 

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ …


ﯾﮏ ﻣﻼﻓﻪ ﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ …


 

ﺑﻪ ﻣﻦ …


ﺑﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﻢ …


 

ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺷﯽ ﻫﺎﯾﻢ …


ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﻡ …


 

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻋﮑﺴﻢ ﺑﻐﺾ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ


ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ:


 

ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ

 


شنبه 10 خرداد 1393برچسب:مرگ, :: 16:3 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 عشقم

دنیا پر از تباهی است نه به خاطر وجود آدم های بد

 

بلکه به خاطر سکوت آدم های خوب!

 

قال على علیه السلام : مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَمَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ وَأَمِنَ كَيدَهُ؛

 

هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى‏ بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى‏ ماند.

 

كافى،ج2، ص50، ح

 
 

نمیدانم که دانستی دلیل گریه هایم را

نمیدانم که حس کردی سکوتم را

ولی میدانم که میدانی من عاشق بودم هستم

وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم

عزیزم همیشه عشق من هستی خواهی بود


 

شنبه 10 خرداد 1393برچسب:عاشقي آموزنده, :: 15:53 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:نظامي سياسي, :: 9:17 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

کتاب های حضرت استاد

 

كتاب قبول اهل دل

کتاب قبول اهل دل با موضوع اهل بیت علیهم السّلام در آثار ابن عربی، شمس تبریزی، ملای رومی، ابن فرض، حافظ، ابن سینا… تألیف جناب حجت الاسلام سیّد عباس موسوی مطلق که مزّین به مقدمۀ عالم ربانی حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالقائم شوشتری (حفظه الله)  می باشد توسط انتشارات مهر فاطمه علیهاالسّلام در ۳۰۴ صفحه منتشر شده است 

كتاب مظهر وصف خدا

کتاب مظهر وصف خدا تألیف جناب حجت الاسلام سیّدعباس موسوی مطلق مجموعه خاطراتی از عارف مرتاض حضرت علامه سیّد ابوالحسن حافظیان (قدس سره) در بیان و خاطرات عارف فرزانه حضرت استاد آيت الله حاج شیخ عبدالقائم شوشتری (حفظه الله) مي باشد.  این کتاب در ۱۲۰ صفحه توسط انتشارات معارف معنوی بچاپ رسیده. 

کتاب ارزشمند راست گفت مسیح 

کتاب راست گفت مسیح ( گُهر گفتارهایی از استاد فرزانه حضرت استاد آیت الله شوشتری ) توسط حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق در 170 صفحه توسط نشر عطش منتشر گردیده است. این اثر را از مرکز پخش باران 09128531050 تهیه فرمایی

غم عشق (گام‌هاي نخستين در سير و سلوك)

كتاب «غم عشق» بر آن است تا اولين قدم‌هاي سير و سلوك را براي همگان به ويژه نسل جوان يادآور شود. حضرت استاد اهداف نگارش كتاب ياد شده را چنين برمي‌شمرد:

1. هدف اصلي دعوت مؤمنين به سوي خداي عزوجل است.

2. مخاطب ما جوانان صالح و خداجو هستند.

 

 

دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:مذهبي , :: 12:30 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

 
دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:عكس, :: 12:28 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

بنیاد بین المللی علوم وحیانی إسرا

پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی

پایگاه معرفی آثار عالم ربانی حضرت آیت الله حاج سید حسین یعقوبی

پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله العظمی مظاهری

پایگاه اطلاع رسانی حضرت حجت الاسلام والمسلامین موسوی مطلق

 

دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:مذهبي , :: 12:25 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

 

بهترین لحظات زندگی !!


· To fall in love.
عاشق شدن
· To laugh until it hurts your stomach.
انقدر بخندید که دلتون درد بگیره
· To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتید ببینید هزار تا ایمیل دارید
· To go for a vacation to some pretty place.
به یه جای خوشگل برید برای مسافرت
· To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقتون از رادیو گوش بدید
· To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب برید و به صدای بارش بارون گوش بدید
· To leave the! shower and find that the towel is warm.
از حموم که اومدید بیرون ببینید حو لتون گرمه !
· To clear your last exam.
آخرین امتحانتون رو پاس کنید
· To receive a call from someone, you don"t see a lot, but you want to.
یه کسی که معمولا" زیاد نمیبینینش ولی دلتون می خواد ببینید بهتون تلفن کنه
· To find money in a pant that you haven"t used since last year .
توی یه شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی کردید پول پیدا کنید
· To laugh at yourself looking at mirror, making faces.:)))
برای خودتون تو آینه شکل در بیارید و بهش بخندید
· Calls at midnight that last for hours.:))
تلفن نیمه شب داشته باشید که ساعتها هم طول بکشه
· To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندید
· To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوید که یه نفر داره از شما تعریف می کنه
· To wake up and realize it is still possible to sleep for a
couple of hours.
از خواب پاشید و ببینید که چند ساعت دیگه هم می تونید بخوابید
· To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنید که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره
· To be part of a team.
عضو یک تیم باشید
· To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنید
· To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنید
· To feel butterflies! in the stomach every time that you see
that person.
وقتی "اونو" میبینید دلتون هری بریزه پایین !
· To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانتون سپری کنید
· To see people that you like, feeling happy.
کسانی رو که دوستشون دارید رو خوشحال ببینید
To use a sweater of the person that you like and find that it still
smells of their perfume.
پلیورش رو بپوشید و ببینید هنوزم بوی عطرش رو میده
See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده
To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنید
To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشید که بدونید دوستتون داره
To laugh .......laugh. .......and laugh ...... remembering stupid
things done with stupid friends.
یادتون بیاد که دوستای احمقتون چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندید و
بخندید و ....... بازم بخندید
These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
Let us learn to cherish them.
قدرشون رو بدونیم
"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که حلش کرد بلکه یه هدیه است که باید ازش لذت برد.

 

دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:عاشقانه, :: 12:21 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

 

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 

در این بخش شما را با مدل های متنوع ابرو و رابطه ی جالب آن با شخصیت آشنا می کنیم امیدواریم از این بخش لذت ببرید.

اگر می‌خواهید بدانید که همسر آینده شما، قرار است یک همسر مقدر اما حمایتگر باشد یا اینکه با مهربانی و صمیمیتش به شما آرامش دهد، بهتر است از همین ابتدای کار، به ابروهایش خیره شوید و خود واقعی‌اش را بشناسید.

 

 

سریع مضطرب می‌شوند

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 

 ابروهای موشکی:

 

ابروهایی که انتهای آنها به سمت بالاست و قسمت انتهای چشم فاصله دارد.

محققان معتقدند، کسانی که انتهای ابروی‌شان به سمت بالاست، افراد پر جراتی هستند که می‌توانند اضطراب‌شان را کنترل کنند و از پس موقعیت‌های سخت بر بیایند. البته روحیه خوب آنها هم در این زمینه به یاری شان می‌آید، زیرا نشاط و شادمانی از اجزای اصلی شخصیت آنهاست.

اگر انتهای ابروی کسی دچار افتادگی باشد، می‌توان گفت که شخصیت پیچیده ای دارد. مضطرب بودن و غیرقابل کشف بودن، ویژگی تمام کسانی است که فارغ از شکل اصلی ابرو، ابروهایی با انتهای افتاده دارند. این آدم‌ها بخش زیادی از انرژی شان را برای کنترل خود و جنگیدن با درون‌شان صرف می‌کنند و یک موضوع ساده که بسیاری از آدم‌ها به راحتی از کنارش می‌گذرند، می‌تواند برای آنها گران تمام شود و به شدت مضطرب‌شان کند.

 

قدرت خود را به رخ می‌کشند

کسانی که ابروهای طاق مانند دارند عاشق این هستند که قدرت را در دست داشته باشند و دوست دارند برهمه چیز نظارت و اشراف داشته باشند. البته گاهی با این ویژگی به خودشان هم آسیب می‌زنند، اگر بخواهید توجه این افراد را جلب کنید، نیاز به انجام کار خاصی ندارید، فقط کافی است، این تصور را به صاحبان ابروهای هفت مانند القا کنید «همه چیز در کنترل و زیر نظر شماست!

 

منطقی نه احساساتی

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 

ابروهای خطی:

 

ابروهایی که مثل 2 خط صاف در صورت کشیده شده‌اند.

صاحبان آنها افرادی متفکر و منطقی هستند. اگر می‌خواهید آنها را برای پذیرش یک موضوع قانع کنید، بهتر است از دلایل محکم و منطقی کمک بگیرید و به احساسات و اشک و آه متوسل نشوید. البته آنها در کنار منطقی و محکم بودن، گاهی هم لجباز به نظر می‌رسند و می‌توانند شما را با این ویژگی آزار دهند. اما باید بپذیرید که چنین افرادی قصد آزردن شما را ندارند و تنها همانی که هستند را به نمایش می‌گذراند.

پژوهشگران در بررسی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که داشتن ابروی صاف و مستقیم، نشانگر اندیشمندی، متفکری و ایده‌گرایی فرد است. آنها می‌گویند، صاحبان این ابروها به آنچه دارند قانع نمی شوند و همیشه دوست دارند از لحاظ شخصیتی و سبک زندگی، بالاتر بروند.

 

مغرور و مرموز

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 

ابروهای طاق مانند:

 

ابروهایی که ضخامت متوسطی دارند و مثل یک طاق وسط‌شان بالا آمده است.

از نظر پژوهشگران، صاحبان این ابروها با اعتماد به نفس هستند. اما گاهی لازم است فاصله‌تان را با آنها حفظ کنید، زیرا می‌توانند در عین جذابیت، آدم‌های مرموز و آب زیر کاهی باشند. آنها عاشق این هستند که قدرت را در دست داشته باشند و دوست دارند برهمه چیز نظارت و اشراف داشته باشند. البته گاهی با این ویژگی به خودشان هم آسیب می‌زنند، چراکه اگر گمان کنند کار از دست‌شان در رفته است، به شدت مضطرب و افسرده می‌شوند.

اگر بخواهید توجه این افراد را جلب کنید، نیاز به انجام کار خاصی ندارید، فقط کافی است، این تصور را به صاحبان ابروهای هفت مانند القا کنید «همه چیز در کنترل و زیر نظر شماست!»

 

آنها موفق می‌شوند

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 

 ابروهای گره خورده:

 

ابروهای نزدیک به چشم که با کمی فاصله از بالای چشم رشد کرده‌اند.

صاحبان این ابروها، آدم‌های جدی و با اراده‌ای هستند که می‌خواهند حق شان را از زندگی بگیرند. آنها خیلی خوب می‌توانند روی موضوعات تمرکز کنند و به همین دلیل در کارهایی که محدودیت زمانی ندارند اما سخت و پیچیده هستند، بیشتر از دیگران موفق می‌شوند. به عبارت دیگر، اگر زمان کافی برای انجام یک کار را به آنها بدهید، همیشه از بهترین راه و به بهترین شکل آن را انجام می‌دهند، چراکه تمرکز بالای این افراد، باعث می‌شود در حل معماها، یک سر و گردن از بقیه آدم‌ها بالاتر باشند. این درحالی است که صاحبان ابروهای پیوسته، آدم‌های متفکری هستند که همیشه ایده‌های جالبی در سر دارند. این افراد تا زمانی که در مورد مسئله ذهنی شان به نتیجه نرسند، دست بردار نیستند و حتی به خاطر آن، از خواب و استراحت‌شان هم صرف نظر می‌کنند.

محققان می‌گویند کسانی که از نعمت داشتن چنین ابروهایی بی بهره اند و ابروهای‌شان دور از هم و بافاصله روییده است، شخصیتی ضعیف دارند و آنها برای داشتن زندگی بهتر از دیگران کمک می‌گیرند و همچنین آدم‌های منزوی و ناپخته‌ای هستند.

 

پای قول‌شان می‌ایستند

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 

ابروهای کمند:

 

ابروهای بلند که ممکن است به شکل کمان، طاق و … ظاهر شوند.

اگر فرد مقابل شما ابرویی بلند داشته باشد، احتمالا آدم کوشایی است که به سادگی دلسرد نمی‌شود. این قانون فارغ از شکل اصلی ابرو، در مورد تمام کسانی که ابروی بلند دارند صادق است و محققان معتقدند، صاحبان آنها از ثبات شخصیت برخوردارند. از نظر پژوهشگران، شما به راحتی می‌توانید به این افراد تکیه کنید و از حرفی که به شما زده‌اند یا قولی که داده‌اند مطمئن باشید، زیرا آنها با تمام وجود سعی می‌کنند اطرافیان‌شان را ناامید نکنند.

برخلاف ابروکمندها محققان می‌گویند، افرادی که ابروی کوتاه دارند، خیالاتی و رؤیا پردازند و به جای آنکه واقعیت را بپذیرند، ترجیح می‌دهند در دنیای ذهنی شان زندگی کنند. آنها معتقدند، صاحبان ابروی کوتاه برخلاف کسانی که ابروی بلند دارند، شخصیتی متزلزل و نااستوار دارند و کمتر می‌توانید روی حرف‌شان حساب کنید.

 

مرتب و منظم

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 پهن و مرتب:

ابروهای صاف، پهن و مرتب که زیادی بلند هستند.

صاحبان این ابروها، در کارشان متخصص و توانمند هستند، آنها همیشه مرتب‌اند و برای کارهای‌شان برنامه‌ریزی دارند. صاحبان ابروهای صاف و پهن، بااقتدار و جدی هستند. بررسی‌های دیگری نشان داده ابروهای پرپشت، نشانه تحرک زیاد و پرانرژی بودن صاحبانش است. اما اگر ابروها زیادی پر باشند، احتمالا صاحب‌شان فردی حساس است. در زمان وقت‌گذرانی با او، حسابی به این فرد حساس توجه کنید، چون ممکن است خیلی زود از شما برنجد.

برخلاف آنها، کسانی که ابروهای نازک دارند، اغلب از اعتماد به نفس اندکی هم برخوردارند. این افراد به سادگی از پس مشکلات زندگی شان بر نمی‌آیند، چراکه حتی اگر توان حل آنها را داشته باشند، گمان می‌کنند در انجام آن کار ناتوان هستند.

محققان می‌گویند، افرادی که ابروی کوتاه دارند، خیالاتی و رؤیا پردازند و به جای آنکه واقعیت را بپذیرند، ترجیح می‌دهند در دنیای ذهنی‌شان زندگی کنند. آنها معتقدند، صاحبان ابروی کوتاه برخلاف کسانی که ابروی بلند دارند، شخصیتی متزلزل و نااستوار دارند و کمتر می‌توانید روی حرف‌شان حساب کنید.

 

پر از نیرو و نشاط

شخصیت شناسی افراد از روی مدل ابرو همراه با تصویر

 

 ابروهای کمانی:

 

ابروهایی که ضخامت‌شان در حد متوسط است و مثل کمان هلالی هستند.

صاحبان این ابروها فریبنده هستند. اگر زنی چنین ابرویی را در چهره داشته باشد، توجه خواستگاران زیادی را به خود جلب می‌کند و اگر ابروهای مردی به این شکل باشد، احتمالا لطفات و مهربانی جزئی از خصوصیات اصلی اوست. بررسی‌های گروه دیگری از محققان نشان داده‌اند که ابروهای کمانی نشانه نیرو و نشاط صاحبانش است. این محققان می‌گویند، کسانی که صاحب ابروهای قوس‌دار هستند، دوستانه، گرم و زود جوشند و با هر شخصیتی کنار می‌آیند. اگر به دنبال فردی هستید که لحظه‌های تنهایی‌تان را پر از هیجان و شادی کند، صاحبان ابروهای کمانی بهترین گزینه برای شما هستند.

اما اگر به دنبال یک همسر مقتدر می‌گردید که بتواند بدون دخالت شما از پس همه مشکلات زندگی بربیاید، بهتر است دور خواستگارهایی که ابروی کمانی دارند را خط بکشید. چون آنها بیش از حد مهربان و صلح‌طلب هستند و حتی نمی‌توانند یک مورچه را بیازارند.

 

دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:روان شناسي, :: 12:18 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

زیباترین هتل‌رستوران‌های دنیا +عکس

00:00:05 1393-02-21
عصردنا: تجربه غذاخوردن آن هم در رستورانی بسیار متفاوت می تواند بسیار جالب باشد. در دنیا هتل رستوران هایی وجود دارد که غذای شما را در نقطه ای بسیار عجیب سرو خواهند کرد. 

به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران، اغلب رستوران‌هاي هتل‌ها هيچ حس خاصي را درما برنمي‌انگيزند. حتي به ندرت رغبت مي‌كنيم از غذايي كه در اين نوع رستوران‌ها جلويمان گذاشته‌اند عكس بگيريم! منوهايي معمولي و تكراري ـ همبرگر يا مرغ سوخاري؟‌ـ و شكل و شمايل سالن‌هاي غذاخوري به‌گونه‌اي هستند كه خيلي زود لب و لوچه شما را آويزان مي‌كنند!

 با اين حال هتل‌هايي هم در دنيا پيدا مي‌شوند كه رستوران‌هايش آنچنان تجربه‌اي بي‌همتا در اختيار شما مي‌گذارند كه حاضر هستيد حتي براي رفتن به چنين رستوران‌هايي رنج سفر را به جان بخريد.  در مطلبي كه در زير مي‌خوانيد با هفت رستوراني آشنا مي‌شويد كه با ديگر غذاخوري‌هاي هتل‌ها تفاوت آشكار و چشمگيري دارند.

Velassaru Resort - مالديو


در اين رستوران مي‌توانيد مكان‌هاي خصوصي را براي صرف ناهار انتخاب كنيد كه هيچ‌كس ديگري را راه به آنجا نباشد! صندلي‌هاي اين رستوران كه از ماسه و در ساحل ساخته شده‌اند اگرچه فانتزي به نظر مي‌رسند اما بسيار راحت هستند. اين رستوران از چهار صبح تا غروب خورشيد سرويس‌دهي مي‌كند. قيمت‌هاي اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران شگفت‌انگيز در آن واقع شده است نيز از 280 دلار آغاز مي‌شود.

Longitude 131 - استراليا


مشتريان اين رستوران شام رابا نور شمع‌ها و زير آسمان پرستاره منطقه‌اي كه اين رستوران در آن واقع شده است صرف مي‌كنند. مشتريان اين هتل همان‌طور كه غذاهاي سنتي استراليا را ميل مي‌كنند، مي‌توانند در اطراف خود برنامه‌هايي را ببينند كه فرهنگ استراليا را معرفي مي‌كند. قيمت‌ اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران در آن واقع شده است، هزار و 560 دلار آب مي‌خورد.

Soneva - خليج تايلند


كافي است يك بار در سالن غذاخوري اين رستوران بنشينيد تا هيچ‌وقت چنين تجربه‌اي را فراموش نكنيد. سالن غذاخوري اين رستوران از جنس خيزران ساخته شده و مشتري‌ها شش متر از سطح زمين بالاتر هستند. آنها با استفاده از قرقره‌هاي خاصي در اين ارتفاع قرارگرفته‌اند. قيمت‌هاي اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران عجيب در آن واقع شده است از شبي 550 دلار آغاز مي‌شود.

Grotta Palazesse - ايتاليا


رستوران اين هتل پنج ستاره در يك غار طاقي‌شكل از جنس سنگ آهك بنا شده است. اين رستوران در درياي آتلانتيك در جنوب ايتاليا واقع شده و هرساله بين ماه‌هاي مي‌و اكتبر هزاران گردشگر را به خود جذب مي‌كند. اين رستوران كه 22 متر بالاتر از دريا ساخته شده، چشم‌اندازي بي‌نظير در اختيار مشتري‌هايش قرار مي‌دهد. هزينه هرشب اقامت در اين هتل از 150 دلار آغاز مي‌شود.

Conrad Maldives - مالديو


اين رستوران كه بهترين رستوران زير آب دنيا لقب گرفته، پنج متر در سطح زيرين اقيانوس قرار دارد و چشم‌اندازي 180 درجه‌اي را به مشتريان عرضه مي‌كند. اين رستوران قوانين خاصي نيز دارد. مثلا كودكان تنها براي ناهار مي‌توانند در اين رستوران باشند و حضور آنها در شب ممنوع است. قيمت‌هاي اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران در آن واقع شده از 490 دلار آغاز مي‌شود.

Treetops Lodge - نيوزيلند
 

 
بسته‌هاي غذايي خاصي كه از گياهان وحشي منطقه تهيه و آماده مي‌شود يكي از ويژگي‌هاي منحصربه‌فرد رستوران اين هتل است. بسياري از موادي كه سرآشپزهاي مشهور اين رستوران استفاده مي‌كنند از همين منطقه تهيه مي‌شوند. شام در اين رستوران مقابل يك آبشار زيبا سرو مي‌شود. قيمت اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران در آن واقع شده است از شبي 900 دلار آغاز مي‌شوند.

lebua - تايلند ـ بانكوك


رستوران اين هتل پنج ستاره در طبقه شصت و سوم آن قرار دارد. اين رستوران چشم‌انداز شگفت‌انگيزي از شهر بانكوك به مشتريان عرضه مي‌كند. علاوه بر غذاهاي مديترانه‌اي، پخش زنده موسيقي فضايي رويايي را براي مشتريان ايجاد مي‌كند. اگر قصد داريد از اين رستوران و خدمات آن لذت ببريد بايد بدانيد كه بدون رزرو قبلي ـ آن هم از يك هفته زودتر ـ هيچ خدماتي به شما ارائه نخواهد شد.
 

 تجربه غذاخوردن آن هم در رستورانی بسیار متفاوت می تواند بسیار جالب باشد. در دنیا هتل رستوران هایی وجود دارد که غذای شما را در نقطه ای بسیار عجیب سرو خواهند کرد. 

اغلب رستوران‌هاي هتل‌ها هيچ حس خاصي را درما برنمي‌انگيزند. حتي به ندرت رغبت مي‌كنيم از غذايي كه در اين نوع رستوران‌ها جلويمان گذاشته‌اند عكس بگيريم! منوهايي معمولي و تكراري ـ همبرگر يا مرغ سوخاري؟‌ـ و شكل و شمايل سالن‌هاي غذاخوري به‌گونه‌اي هستند كه خيلي زود لب و لوچه شما را آويزان مي‌كنند!

 با اين حال هتل‌هايي هم در دنيا پيدا مي‌شوند كه رستوران‌هايش آنچنان تجربه‌اي بي‌همتا در اختيار شما مي‌گذارند كه حاضر هستيد حتي براي رفتن به چنين رستوران‌هايي رنج سفر را به جان بخريد.  در مطلبي كه در زير مي‌خوانيد با هفت رستوراني آشنا مي‌شويد كه با ديگر غذاخوري‌هاي هتل‌ها تفاوت آشكار و چشمگيري دارند.

Velassaru Resort - مالديو


در اين رستوران مي‌توانيد مكان‌هاي خصوصي را براي صرف ناهار انتخاب كنيد كه هيچ‌كس ديگري را راه به آنجا نباشد! صندلي‌هاي اين رستوران كه از ماسه و در ساحل ساخته شده‌اند اگرچه فانتزي به نظر مي‌رسند اما بسيار راحت هستند. اين رستوران از چهار صبح تا غروب خورشيد سرويس‌دهي مي‌كند. قيمت‌هاي اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران شگفت‌انگيز در آن واقع شده است نيز از 280 دلار آغاز مي‌شود.

Longitude 131 - استراليا


مشتريان اين رستوران شام رابا نور شمع‌ها و زير آسمان پرستاره منطقه‌اي كه اين رستوران در آن واقع شده است صرف مي‌كنند. مشتريان اين هتل همان‌طور كه غذاهاي سنتي استراليا را ميل مي‌كنند، مي‌توانند در اطراف خود برنامه‌هايي را ببينند كه فرهنگ استراليا را معرفي مي‌كند. قيمت‌ اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران در آن واقع شده است، هزار و 560 دلار آب مي‌خورد.

Soneva - خليج تايلند


كافي است يك بار در سالن غذاخوري اين رستوران بنشينيد تا هيچ‌وقت چنين تجربه‌اي را فراموش نكنيد. سالن غذاخوري اين رستوران از جنس خيزران ساخته شده و مشتري‌ها شش متر از سطح زمين بالاتر هستند. آنها با استفاده از قرقره‌هاي خاصي در اين ارتفاع قرارگرفته‌اند. قيمت‌هاي اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران عجيب در آن واقع شده است از شبي 550 دلار آغاز مي‌شود.

Grotta Palazesse - ايتاليا


رستوران اين هتل پنج ستاره در يك غار طاقي‌شكل از جنس سنگ آهك بنا شده است. اين رستوران در درياي آتلانتيك در جنوب ايتاليا واقع شده و هرساله بين ماه‌هاي مي‌و اكتبر هزاران گردشگر را به خود جذب مي‌كند. اين رستوران كه 22 متر بالاتر از دريا ساخته شده، چشم‌اندازي بي‌نظير در اختيار مشتري‌هايش قرار مي‌دهد. هزينه هرشب اقامت در اين هتل از 150 دلار آغاز مي‌شود.

Conrad Maldives - مالديو


اين رستوران كه بهترين رستوران زير آب دنيا لقب گرفته، پنج متر در سطح زيرين اقيانوس قرار دارد و چشم‌اندازي 180 درجه‌اي را به مشتريان عرضه مي‌كند. اين رستوران قوانين خاصي نيز دارد. مثلا كودكان تنها براي ناهار مي‌توانند در اين رستوران باشند و حضور آنها در شب ممنوع است. قيمت‌هاي اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران در آن واقع شده از 490 دلار آغاز مي‌شود.

Treetops Lodge - نيوزيلند
 

 
بسته‌هاي غذايي خاصي كه از گياهان وحشي منطقه تهيه و آماده مي‌شود يكي از ويژگي‌هاي منحصربه‌فرد رستوران اين هتل است. بسياري از موادي كه سرآشپزهاي مشهور اين رستوران استفاده مي‌كنند از همين منطقه تهيه مي‌شوند. شام در اين رستوران مقابل يك آبشار زيبا سرو مي‌شود. قيمت اتاق‌هاي هتلي كه اين رستوران در آن واقع شده است از شبي 900 دلار آغاز مي‌شوند.

lebua - تايلند ـ بانكوك


رستوران اين هتل پنج ستاره در طبقه شصت و سوم آن قرار دارد. اين رستوران چشم‌انداز شگفت‌انگيزي از شهر بانكوك به مشتريان عرضه مي‌كند. علاوه بر غذاهاي مديترانه‌اي، پخش زنده موسيقي فضايي رويايي را براي مشتريان ايجاد مي‌كند. اگر قصد داريد از اين رستوران و خدمات آن لذت ببريد بايد بدانيد كه بدون رزرو قبلي ـ آن هم از يك هفته زودتر ـ هيچ خدماتي به شما ارائه نخواهد شد.
 
 
یک شنبه 21 ارديبهشت 1393برچسب:عكس, :: 15:37 :: نويسنده : علی فریوریگانه

به اين  میگن سر سره ابی...
پارک آبی  


..عکسهای خنده دار , طنز نوشته های جدید

 

http://rozup.ir/up/aaek/motaharek/new/59953117347542517987.gif

 

 

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

  • عملکرد ایران در سه دوره جام جهانیعملكرد ايران درسه دوره جام جهاني
    • مقايسه باشماشباهت های مسی و مارادوناا
  • نگاهي برتاريخ جام جهانينگاهی بر تاریخ و قهرمانان جام جهانی
  • خنده فوتبال ۱۸خنده بازار
  • معرفی تیم ملی ایران در سایت فیفا (زیرنویس ورزش ۳)معرفي تيم ملي 

 مسی، رونالدو، اینیستا؟ نظر شما چیست؟نظرشماچيستلیونل مسی ۲مهارت مسيرئال مادرید	 ۳-۴	 بارسلونابارساورئالروپایی زدن مسی با توپ و استوکروپايي باكفش مسي-   گل زيباي رونالدوگل فوق العاده کریس رونالدو

    • خورده شدن ختافه توسط لیونلزيباترين گل جهان 
  • بازیکنان تکنیکیتكنيكي ترين بازيكنان
  • تکنیک های ناب ۵تكنيك هاي ناب

 

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:ورزشي ديدني, :: 14:8 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 یک خرس قطبی در زیر یخ‌های در حال ذوب دریا در هادسن بِی کانادا. آفتاب نیمه‌شب سرخ‌رنگ در افق مشخص است. این عکس، نشان‌دهنده‌ی گرم شدن محیط و آب شدن یخ‌ها است.

12-21-2013 10-33-30 AM

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:عكسهاي روزدنيا, :: 12:17 :: نويسنده : علی فریوریگانه

 

 
 
 
روایت هایی از زندگی مادران پیامبران و بشارت دهندگان بزرگ بشریت که کمتر از آنها شنیده ایم.
 
 
 

مقام مادر و زن که به مناسبت ولادت بانوی مهربانی، حضرت فاطمه (که درود خدا بر او باد) بزرگ داشته می شود، بهانه ای است تا سرگذشت مادران 4 بشارت دهنده و پیامبر را مرور کنیم. زندگی مادران حضرت اسماعیل، موسی، عیسی و محمد (که درود خدا بر آنان باد) در مطلب زیر به خلاصه روایت شده است.



«هاجر، مادر اسماعیل»

تورات، داستان «هاجر» مادر اسماعیل را با تفصیل بیان می کند، ولی قرآن کریم با روش خاص خود، این داستان را در جاهای مختلف مورد اشاره قرار می دهد. هاجر، ارزش و عظمت مادری خویش را در این داستان به نمایش می گذارد و خداوند متعال هم اراده فرموده این مادری را برای پرورش اسماعیل برجسته می سازد، تا عامل حفاظت آن کودک در بیابان گردد و خود نیز به عبادت و نیایش به درگاه خداوند بپردازد.

همسران ابراهیم و ماجرای به دنیا آمدن نوزاد پسر


هاجر، بانوی سیاه پوست نادار و تهی دستی بود، که «ساره» همسر حضرت ابراهیم خلیل وقتی به فلسطین مسافرت کردند به هنگام بازگشت، وی را به عنوان خدمتکار برای شوهر خویش ابراهیم آورد، امام چون ساره نازا بود و سن و سال وی هم بالا رفته بود، و از این که برای همسر خویش فرزندی بیاورد مایوس شده بود، موافقت کرد که هاجر با ابراهیم ازدواج کند تا شاید خداوند فرزندی به او عطا فرماید و بخشی از ناراحتی او برطرف گردد.

پس از ازدواج ابراهیم با هاجر، خدمتکار خویش طولی نکشید که وی باردار شد و این موضوع نگرانی ساره را فراهم کرد و پنداشت این بارداری سبب مباهات ابراهیم و بی اعتنایی و تحقیر به او را فراهم می آورد! ... وقتی هاجر فرزند پسری زایید کاسه صبر و شکیبایی ساره لبریز شد و ابراهیم را وادار کرد تا هاجر و فرزند نوزادش را به سرزمین دیگری منتقل کند.

هجرت از کنعان به صحرای مکه

ابراهیم همسر خویش هاجر و نوزادش را که اسماعیل نام گذاری شده بود با خود همراه کرد و از «کنعان» که بخشی از سرزمین فلسطین بود به سوی جنوب سر به صحرا گذاشت و در مسیر به «مکه» وارد شد.

ابراهیم به فرمان خدا همسر و نوزادش را در این سرزمین و در کنار خانه کعبه اسکان داد و در حالی که به غیر از یک خورجین خرما و یک مشک آب توشه دیگری نداشتند، به اجبار آنان را در همان جا واگذارد و خود راه بازگشت را پیش گیرد.

هاجر وقتی با چنین وضع نگران کننده ای مواجه شد، با ناله مظلومانه و لحن فروتنانه ای گفت: اگر خدا چنین دستوری داده باشد من تسلیم هستم، چه این که خودش از ما محافظت خواهد کرد ...

وقتی تشنگی مادر را به دویدن میان کوه ها وا می دارد


اما چند روز بیشتر نگذشت که غذای او تمام شد و آب مشکی هم که همراه داشت به پایان رسید. این مادر فداکار، که باید علاوه بر تامین خوراک خویش، کودک معصوم و شیرخوار خود را نیز تغذیه کند با گرسنگی سختی دست به گریبان شد، ناچار حرکت کرد و بالای تپه ای رفت تا حداقل برای کودک تشنه اش آب فراهم کند. در بالای تپه که «صفا» نام داشت به هر طرف نگاه انداخت. از آب و آبادی چیزی به چشم نمی خورد.

ناچار از بالای کوه «صفا» پایین آمد و با عجله و شتابان و تلاش فراوان که «هروله» نامیده شده، خود را بالای کوه «مروه» رسانید تا شاید راهنما، رهگذر و کسی را برای تهیه آب و غذا و نجات جان خود و فرزندش بیابد، ولی از بالای آن کوه هم به هر طرف که نگاه کرد کسی را نیافت. هاجر در حالی که سخت آشفته و پریشان بود، این عمل را هفت بار ادامه داد ...

جوشیدن چشمه آب در میان شن های داغ


مادر آرام و قرار نداشت، ناله های دردناک کودک سخت او را آشفته کرده بود، کودکی که بر اثر تشنگی و گرسنگی در میان آن شن های داغ دست و پا می زد و ناله های سوزناک سر می داد. مادر چند قدم فاصله گرفت و در حالی که درد و رنج همه وجودش را در هم می فشرد سر به سوی آسمان بلند کرد و با صدای لرزان و سوز غم آلودی ناله سر داد: خدایا! من نمی توانم جان دادن فرزندم را مشاهده کنم!

باری، در میان آن ناله ها و تنهایی و ناامیدی، راه نجاتی به روی آن مادر آشفته حال باز شد، از میان شن های داغ و تفدیده، آب گوارای «زمزم» از زمین جوشید و فوران زد و جاری گردید، هاجر با شتاب خود را به آب رسانید و در حالی که امید و شادی همه وجودش را فرا گرفته بود، نخست خود جرعه ای نوشید تا توان حرکت به دست آورد و آن گاه آب را به فرزندش رسانید، او را سیراب نمود تا از مرگ نجات یابد.

با جاری شدن آب در کف آن دره، پرندگانی هم که بر فراز کوه ها و دره ها در پرواز بودند، با مشاهده آب جاری، خود را به کنار آن رساندند و حال و هوای حیات و آبادانی به آن صحرای خشک دادند.

اولین ساکنان شهر مکه در کنار چشمه زمزم

از آن طرف، یک کاروان «یمنی» از «قبیله جرهم» که از دره «کدا» در پایین «مکه» به طرف شام حرکت می کردند، با مشاهده پرندگانی که در رفت و آمد و پرواز بودند، احساس کردند در آن نقطه بیابان آبی وجود دارد.

آنان وقتی کنار آب آمدند، هاجر و فرزند او را دیدند و پیشنهاد کردند اگر هاجر اجازه دهد، آنان در آنجا اقامت کنند و بتوانند از آب استفاده کنند و به کار و زندگی ادامه دهند، به این ترتیب هاجر اجازه اقامت به آنان داد، آنان در کنار چشمه آب، چادرهای خود را سرپا کردند و این گروه اولین ساکنان «مکه» را تشکیل دادند و زندگی اجتماعی هاجر و آن گروهی که اقامت گزیده بودند آغاز گردید.

هاجر، با فداکاری فوق العاده خویش و از این که در ازای استفاده دیگران از آب «زمزم» موقعیت خوبی به دست آورد و توانست مخارج زندگی خود و فرزندش را تامین نماید، به عنوان مادر جاودانه نام خود را در تاریخ ثبت نمود، اسماعیل هم در آن بیابان به رشد و جوانی رسید، مقام بلندی یافت تا اینکه از جانب خداوند، به رسالت مبعوث گردید.



«برخانه، مادر موسی»


قرآن کریم، سخنی از پدر موسی نمی گوید و فقط سخن از مادر او در میان است، زیرا در روزگاری که فرعون مصر نسبت به «بنی اسرائیل» سخت گیری می کرد و آنان را به بردگی و شکنجه های دردناک مبتلا ساخته بود، پرورش و حمایت از موسی را مادرش عهده دار شده بود.

نوزادی که پنهانی چشم به جهان گشود

... فرعون خوابی دید و با شنیدن تعبیر خوابش به قدری ناراحت شد که دستور داد: هر فرزند پسری در میان «قبیله اسرائیل» متولد می شود باید کشته و نابود گردد!

در این فضای خفقان سیاه و دردناک که در آن سرزمین ایجاد شده بود، موسی در کمال مراقبت و پنهانی چشم به جهان گشود. در تاریخ آمده وقتی موسی به دنیا آمد، سراسر وجود مادر او را وحشت و ترس جانکاهی فرا گرفت، قابله نیز سخت به خود می لرزید، اما چنان مهری از آن کودک در درل قابله به وجود آمد که وی تمام تلاش و هوشیاری خویش را به کار گرفت تا هیچ یک از ماموران و جاسوسان فرعونی نتوانند از ولادت آن کودک مطلع گردند. وقتی وی با عجله و شتاب خانه را ترک می کرد جاسوسان متوجه حرکت مشکوک او شدند، وی را به طور وحشیانه به بیرون خانه آوردند تا اگر ولادتی صورت گرفته کشف کنند. اما «مریم» خواهر بزرگ تر موسی با مشاهده ماموران و جاسوسان، مادر خویش را خبردار کرد تا به هر ترتیبی شده نوزاد خویش را مخفی کند ...

مادر نیز موسای نوزاد را با عجله در عبایی پیچیده، آن را در تنوری انداخت. به طوری که وقتی ماموران وارد شدند، مشاهده کردند زن با کمال آرامش نشسته، دختر وی مریم هم به طور طبیعی به نظافت و تنظیم امور خانه مشغول است و وضع داخل خانه کاملا طبیعی است و گویی چیزی واقع نشده است!

«ماموران با خشونت از مادر موسی سوال کردند: این زن قابله در خانه تو چه می کرد؟ مادر موسی با کمال آرامش و نرمش پاسخ داد: آن زن دوست من بود که به دیدارم آمده بود.»

ماموران ناچار خانه را ترک کردند، ولی مادر موسی که سخت نگران نوزاد خویش بود، گریه او را از داخل تنور شنید که از جدایی مادر رنج می برد. بدین جهت او را بیرون آورد و در آغوش کشید. زیرا به کودک با عنایت خداوندی تا آن لحظه هیچ آسیبی وارد نشده بود.

کودک تازه متولد شده به رود نیل سپرده می شود

مادر موسی سخت نگران بود و در این باره بسیار فکر می کرد که دستوری آسمانی به آن مادر رسید: «کودک خود را در صندوقی قرار بده و او را به دریا بینداز، دریا او را به ساحل می برد تا کسی که دشمن من و اوست وی را برگیرد» ...

مادر موسی این وحی آسمانی را پذیرفت، صندوقی تهیه کرد و در کف آن مقداری پنبه گذاشت، آن گاه نوزاد خویش را شیر داد و نوازش کرد و بعد او را در صندوق گذاشت در آن را محکم بست و سپس آن را در آب «رود نیل» انداخت!

مادر آشفته و پریشان مدتی کنار رود نیل سرگردان و حیران ایستاده بود و توانایی حرکت و بازگشت را نداشت، زیرا هم چنان دل دردمند او به دنبال نور دیده اش بود که در امواج رود خروشان ناپدید شده بود.

خداوند متعال، در رسوره طه فرموده: «ای موسی! به یقین خواسته ات به تو داده شد و به راستی که یک بار دیگر (نیز) به تو نعمتی بزرگ ارزانی داشتیم، آن گاه که به مادرت، آن چه را (باید) وحی می شد، وحی کردیم که او را در صندوق بگذار و به دریایش بیفکن، که دریا او را به ساحل اندازد، تا کسی که دشمن من و دشمن اوست، وی را برگیرد و محبوبیتی از جانب خود بر تو افکندم (تا دشمن مجذوب تو شود و به تو محبت کند) تا زیر نظر من ساخته (و پرورش) یابی، آن گاه که خواهرت (به کاخ فرعون) می رفت و می گفت: آیا (می خواهید) شما را به کسی که از او سرپرستی کند، راهنمایی کنم؟پس تو را به مادرت برگرداندیم تا چشم او روشن شود و (اندوه) و غم نخورد.»

این ها؛ بر مادر موسی نازل شد و با وی پیمان آسمانی بزرگی بسته شد، پیمان بزرگی که کودک او را از مرگ نجات دهد و چون کودکان دیگر «بنی اسرائیل» به قربانگاه نرود تا برای انجام یک رسالت بزرگ الهی ذخیره گردد.

و به یاری خداوند مادر موسی خود دایه فرزندش در کاخ فرعون شد و به او شیر داد و در دامانش پروراند تا زمانی که او برای پیامبری آماده شد.



«مریم، مادر عیسی»

داستان مادر شدن حضرت مریم را آن طور که کتاب های آسمانی به خصوص قرآن کریم با عظمت زیادی یاد کرده اند بدین قرار است، وی را (در برابر سرزنش یهودیان لجوج) بانویی معرفی می کند که در خانواده دین دار و پرهیزگاری پرورش یافته و پدر او (عمران) از بزرگان «بنی اسرائیل» و مردی عالم و دانشمند بوده است که وقتی مادرش باردار شده بود پدر نذر کرد که اگر خداوند به او فرزندی عنایت فرماید وی را به پرستشگاه بفرستد تا در آن جا خدمت کند. قرآن کریم در این باره می فرماید: « آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من آن چه را در شکم خود دارم نذر تو کردم که (برای خدمت معبد) آزاد باشد، پس از من بپذیر که تو خود شنوا و دانایی، پس وقتی آن را زایید، گفت: پروردگارا! من آن را دختر زاییدم _ و خداوند به آن چه زاییده بود؛ داناتر بود و پسر مانند این دختر نبود _ و من او را مریم نام نهادم و او را و نسل او را از شیطان رانده شده به تو پناه می دهم، پس پروردگارش او را به خوبی پذیرفت، و به خوبی او را پرورش داد و «زکریا» را سرپرست او قرار داد.»

برگزیده شدن از میان تمام زنان جهان

باری مریم همان طور که مادرش نذر کرده بود از کودکی در محراب عبادت قرار گرفت و خدمتگزار معبد گردید تا این که خداوند از میان تمام زنان جهان او را زن برگزیده، امانت دار الهی، رازدار رسالت بزرگ و از مقربان خود قرار داد و در حالی که در خلوت محراب به عبادت مشغول بود، فرشته الهی برای وی مژده آورد که «ای مریم! خدا تو را به کلمه ای از جانب خود مژده می دهد، که نام او مسیح، پسر مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است».

مسیح به دنیا می آید

... وقتی مریم پسر خود را به پشت گرفته و پیش قبیله خویش آورد، آنان گفتند: «ای مریم! راستی کار عجیبی مرتکب شده ای ! ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود و مادرت (نیز) بدکاره نبود، این نوزاد چگونه پدید آمده؟» متاسفانه افرادی هم که از عفت و پاکدامنی مریم مطلع بودند از وی دفاع و شفاعتی نکردند و به خاطر زاییدن آن نوزاد کوچک که از نشانه های قدرت و عظمت خداوندی بود، برای زدودن نفرت و بدنامی اقدامی صورت ندادند بلکه او را گناهکار دانستند و بهتان بزرگی بر او وارد آوردند! اما مریم این سرزنش ها و نفرت ها و بدزبانی ها و رنج ها را تحمل کرد، تن به قضای الهی سپرد و برای زنده ماندن نوزاد عزیزش، به منظور یک موعود بزرگ نجات بخش فداکاری و جانبازی فوق العاده ای کرد.

مهاجرت مادر و فرزند به مصر و مشغول شدن به کشاورزی و کتان بافی

کتاب انجیل نیز در این باره سخن مناسبی دارد و بعد از آن داستان مهاجرت مریم به «مصر» را بیان می کند که وی برای اینکه از آزار دشمنان رهایی یابد کودک خود را برمی دارد و به آن شهر رفته دوازده سال اقامت می کند.

قرآن کریم هم این رنج ها و مرارت ها را نادیده نگرفته و ثعالبی مفسر این کتاب آسمانی می گوید: «مریم مدت دوازده سال در «مصر» اقامت گزید، پارچه های کتانی می بافت، دنبال درو کنندگان محصولات کشاورزی حرکت کرده و خوشه جمع می کرد در حالی که گهواره فرزند خویش را روی یک شانه و کیسه ای که خوشه های گندم و جو را در آن انباشته بود، روی شانه دیگر خود انداخته بود و به فعالیت اشتغال داشت.»

بازگشت به اورشلیم و رهایی از آوارگی ها

چنان که نوشته اند مریم برای تعلیم و تربیت حضرت عیسی زحمت های فراوانی کشید، حتی وی فرزند خود را به مکتب و نزد دانشمندان و نویسندگان می فرستاد تا کنار آنان بنشیند و آداب و آموزش لازم را ببیند، آن گاه خداوند به مریم اجازه داد که به «اورشلیم» بازگردد و بر اساس شریعت حضرت موسی به اطاعت و عبادت خداوند بپردازد.

آری، مریم و فرزند وی عیسی در قریه «ناصره» ساکن گردیدند تا این که به تدریج جمعیت آن جا زیاد شد، عیسی دیگر بزرگ شده و به جوانی رسیده بود، که مادرش مریم خوابی دید که بر پایه آن باید آن جا را برای سکونت دائمی خود انتخاب کند و این سکونت برای وی موجب بهبودی زندگی و کسب قدرت و مکنت و عظمت زیادی گردید و از غم ها و اندوه ها و آوارگی های گذشته وی اندکی کاسته شد.

آغاز رسالت و جاودانگی

انجیل«برنابا» داستان جاویدان حضرت عیسی را این گونه روایت می کند: «چون عمر عیسی به سی سالگی رسید، بالای کوه زیتون رفت تا زیتون بچیند در حالی که وسط روز نماز می خواند، در رویایی برای او آشکار شد که پیامبر مرسل است.

مریم وقتی که این را از پسرش شنید پاسخ داد:«فرزندم! پیش از آن که تو به دنیایی، من به همه این ها خبر داده شده بودم، پس باید نام خدای قدوس تمجید شود.» از آن روز عیسی از نزد مادرش برگشت تا پیوسته وظیفه پیامبری خویش را در پیش گیرد.

این مرحله پس از سی سال هم نشینی و همراهی با مادر بود یعنی همان روزگاری که مادر از پیش انتظار آن را می کشید. آری، مادر از فرزند جدا شد، اما روزگار فرزند پرورش یافته این مادر را جاویدان ساخت، تا طبق گفته قرآن کریم، خداوند مهربان این مادر و فرزندش عیسی را نشانه قدرت و عظمت خویش برای جهانیان قرار دهد.



«آمنه، مادر محمد»


روزگار کودکی آمنه، در پاک ترین و بهترین شرایط فضایل اخلاقی و انسانی آغاز گردید و سنت ارزش مندی را بر صفحه تاریخ ثبت کرد که به آن اصالت و شرافت خانوادگی گفته می شود.

بهترین و برترین دختر قریش

وی دختر رئیس و بزرگ قبیله ای بود که از شرافت و عظمت در خور ستایشی بهره مند بودند و خود نیز از لحاظ عفت و نجابت و پاکدامنی به گونه ای رفتار می کرد که با وجود طراوت و زیبایی چشمگیر چشم هیچ بیگانه ای به او نیفتاده و هیچ تاریخ نگاری نتوانسته از وضع صورت و زیبایی وی سخنی به میان آورد بلکه تنها نوشته اند: آمنه، از لحاظ حسب و نسب و اصالت خانوادگی، بهترین و برترین دختر قریش بود.

پدر آمنه، وهب بن عبد مناف رئیس قبیله بنی زهره و جد پدری او عبد مناف بن زهره بود و مادر وی برَّه، دختر عبدالعزی بت عثمان دارای ارزش و مقام بزرگی بود. آمنه دارای چنین اصالت پاکیزه ای بود که از نیاکان خویش به ارث برده بود و توانست آن را به فرزندی منتقل کند که میراث دار عبد مناف بن زهره باشد و رسالت پیامبری ان سن ها را عهده دار گردد.

آمنه از روزگار کودکی و جوانی و پسر عمویش «عبدالله بن عبدالمطلب» در میان جوانان هم سن و سال قریش یک دیگر را خوب می شناختند و این آشنایی علاوه بر قوم و خویشی و این که خانه های آنان به هم نزدیک بود از زمان قصّی و زهره، فرزندان کلاب بن مرّه، که دو برادر بزرگوار بودند باقی مانده بود.

تنها کسی که لیاقت ازدواج با آمنه را داشت

نام عبدالله، در میان خواستگاران آمنه نبود در حالی که وی در میان جوانان عرب شایسته ترین خواستگار برای این ازدواج بود، زیرا وی از نظر لیاقت و شایستگی محبوب ترین و اصیل ترین جوان عرب بود. چون او پسر عبدالمطلب بن هاشم، فرمانروای مکه بود که شرافت و اصالت خانوادگی را از اجداد خویش به ارث برده بود و با توجه به این ویژگی ها، کسی به مقام والای او نمی رسید.
مادر عبدالله نیز، فاطمه دختر عمروبن قائد مخزومی بود که از لحاظ اصالت خانوادگی، شریف ترین زن عرب شمرده می شد، زیرا فرزندان دیگری هم چون زبیر و ابوطالب داشت که از نسل وی امام علی و جعفر طیار پدید آمده بودند.

وصال دختر و پسر شایسته قریش و جشن و سرور در مکه

آمنه شنیده بود گروه زیادی از زنان بزرگ و سرشناس عرب، در آرزوی ازدواج با عبدالله، جوان هاشمی دل سپرده بودند ولی چون وی به این آرزو رسید زنان دیگری هم که در این آرزو بودند در برابر زیبایی و پاکدامنی مهم آمنه سر تعظیم فرود آورده بودند.

شهر مکه سه شبانه روز غرق شادی و سرور بود، عبدالله با عروس خویش طبق رسمی که آن روز عرب ها داشتند، مدت سه روز در خانه پدر دختر، یعنی وهب به سر بردند. وقتی آفتاب روز چهارم زندگی مشترک طلوع کرد، عبدالله آماده می شد که عروس را به خانه خود ببرد. وهب دختر عزیز خود آمنه را در آغوش گرفت، صورت او را بوسه باران کرد و آمنه با یک دنیا از خاطرات کودکی خانه پدر را ترک کرد تا به خانه شوهر برود.

رویای آمنه و خبر از آمدن کودکی بزرگ

... وقتی سپیده صبح دمید، آمنه عروس از خواب بیدار شد و خوابی را که دیده بود، برای عبدالله این گونه تعریف کرد: «در کنار خود نوری را می دیدم که بسیار می درخشید و سراسر جهان را روشن می ساخت و این گونه بود که من در پرتو درخشان آن نور کاخ های بزرگ شام را می دیدم و سروشی هم مژده داد که تو سید و سالار این امت را در شکم خود می پرورانی.»

روزها می گذشت و عبدالله زندگی مشترک خود را با کمال صفا و صمیمیت با همسر جوان خویش پیش می برد. اما آن طور که مورخان نوشته اند بیش از ده روز از تاریخ عروسی او نمی گذشت که وی همراه کاروانی از قریش که برای تجارت به «عزه» و «شام» می رفت، به آن سامان حرکت کرد.

خبری که بانو مشتاق بود زودتر به همسر مسافر خود بگوید


عبدالله به سفر رفت و آمنه تنها مانده بود. یک ماه بدین منوال گذشت. آمنه می گوید در حالتی بین خواب و بیداری بودم که صدای سروشی را شنیدم که می گفت: «آیا نمی دانی که باردار شده ای؟ گفتم: چیزی را درست نمی دانم! سروش ادامه داد: تو به سید و سالار این امت باردار شده ای و از دامان تو پیامبر تولد خواهد یافت. این واقعه در روز دوشنبه ای اتفاق افتاد و از آن تاریخ من به آبستنی خود پی بردم.»

آمنه خیلی دوست می داشت همسرش عبدالله، هرچه زودتر از سفر برگردد تا این مژده را به او بدهد و از درد فراق او نیز کاسته شود. ولی هرچه روزها می گذشت و درد اشتیاق و انتظار آمنه بیشتر می شد از بازگشت عبدالله خبری به دست نمی آمد.

مسافری که از سفر برنگشت

مسافرت عبدالله خیلی طولانی شد. عبدالله که همراه کاروان تجارتی به یثرب برای دیدار با دایی های خود از قبیله «بنی مخزوم» رفته بود در همان جا نیز چشم از جهان فرو بسته بود.

... عبدالمطلب، برادران و خواهران عبدالله که همه سوگوار شده بودند، نخست به دیدار و دلداری آمنه آمدند و سپس شهر مکه به عنوان همدردی با عروس داغدار جوان در سوگ و عزای وسیعی فرو رفت و آن هایی که دو ماه و چند ورز پیش به خاطر نجات جان عبدالله از مرگ (در ماجرای قربانی کردن او در کنار کعبه) شادمانی کرده بودند، اکنون از مرگ ناگهانی و غریبانه اش که بیش از 25 یا 30 سال از بهار زندگی خود را پشت سر نگذاشته بود اشک ماتم می ریختند...

به دنیا آمدن نوزادی که از آمدنش خبر داده بودند


روزهای غم و اندوه سپری شد و به دنیا آمدن نوزاد آمنه بار دیگر شادی و سرور را به این خانه آورد. خبر شادی بخشی در خانه های مکه پخش شد، بزرگان قبیله قریش به خانه عبدالله آمدند تا به آمنه به خاطر ولادت فرزندش به او تبریک بگویند.

در این باره در سراسر جزیره العرب مطالب و داستان های زیادی گفته شده بود حتی عالمان یهود و کشیشان مسیحی و کاهنان و پیش گویان هم از ولادت پیامبری به مردم مطالب و خبرهایی داده بودند که گویا عرب ها هم درست این مطالب را درک نمی کردند و این تنها خود آمنه بود که اطمینان داشت که فرزندش عنصر بزرگ و بلند مقامی خواهد شد چه این که همسر او عبدالله نیز با سایر جوانان قریش تفاوت ها و امتیازات زیادی داشت.

درباره زمان ولادت این نوزاد گفته شده که مدت زیادی از داستان حمله «فیل سواران» به مکه نگذشته بود که مژده ولادت پیامبر در سراسر شهر پخش گردید و برخی از نویسندگان تاریخ این مدت را حدود پنجاه روز دانسته اند. ابن عباس گفته است ولادت پیامبر در همان روز حمله «ابرهه» صورت گرفته و افراد دیگر فقط به این معنای کلی بسنده کرده اند که ولادت آن حضرت در سال «حمله فیل ها» به مکه واقع شده است.

به هر حال آمنه در یکی از شب های مهتابی ماه ربیع بود که به خواب رفت و سروشی به او الهام کرد که به زودی نوزادی را که سید و پیشوای این امت است به دنیا خواهی آورد، اما به هنگام ولادت باید بگویی این فرزند را از شر حسودان و فاسدان به خدای یگانه می سپارم و نام او را نیز محمد می گذارم.

هیچ دایه ای کودک یتیم را نمی پذیرفت

آمنه، مدت هفت روز به کودک خود شیر داد. آن روزها زنانی از چادرها و بیابان های اطراف مکه به شهر می آمدند و به منظور احترام و پیوند با «قبیله قریش» کودکان آنان را از فضای مکه بیرون می بردند و در بیابان در هوای آزاد و کنار چادرهای خویش شیر می دادند. اما کسی محمد را به دلیل این که یتیم بود و پدر نداشت نمی پذیرفت.

حلیمه سعدیه، زنی که درنهایت دایگی کودک آمنه را پذیرفت ماجرا را این گونه تعریف می کند: «محمد را وقتی پیش هر یک ما زنان می بردند، آن گاه که گفته می شد او یتیم است، از پذیرفتن وی خودداری می کردند و می گفتند: ما دوست می داریم که کودک پدر داشته باشد، تا از ناحیه او به ما پولی برسد! خانواده او می گفتند اگر او یتیم است، پس مادر و جد او باید چه کنند؟

اما زنانی که همراه ما بودند، رفتند و هیچ کس حاضر نشد محمد را برای شیر دادن بپذیرد. هنگام بازگشت، من به شوهرم گفتم: به خدا سوگند من از این که در میان همراهان با دست خالی نزد خانواده ام بازگردم نگرانم، به خدا سوگند باید همین کودک یتیم را بگیرم و شیر بدهم!
شوهرم گفت: ایرادی ندارد، امید است خداوند او را مایه برکت برای ما قرار دهد.»

 

شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:مذهبي , :: 10:37 :: نويسنده : علی فریوریگانه

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید (به ياد تمام پدر ومادران آسماني) اميدوارم تمام آرزوهايتان برآورده شود اهل آسمان وزمين به خاطرظهور او خوشحال مي شوند پرندگان هوا وماهيان دريا باظهور اوشادي مي كنند( امام صادق عليه السلام) نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ ـــــــــ ــــــــــ و مـــن . . . هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم: ـــــــــــ ـــــــــ " بندگانم را آگاه کن که من بخشندهی مهــــربانم ! "
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان غم عشق و آدرس ali2014.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 61
بازدید کل : 144585
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1


قالب وبلاگ
چت روم





.

.

احاديث طالع بيني
بالا ابزار پرش به بالا ذكر ايام

نمايش تلويزيون آب و هوا Untitled Document

فال حافظ آنلاین

فال حافظ

کداهنگ برای وبلاگ

آچار همه کاره اسنپ گریپ snap n grip پاور بانک 

زیباوب|مرجع طراحی رایگان
داستان روزانه

.

.

NEWS


NEWS

.

.

GET_KOD_Tools

http://hamsafar.loxblog.com/ http://k-love-h.loxblog.com/ saba2015.LXB.ir